Fokahi

Safir
6 years ago 766K 24K
قلم به مُزدای طناز شُعاری

گرفتار بلغورِ جوابِ سوالی

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی

قلم به مُزدای طناز شُعاری

گرفتار بلغورِ جوابِ سوالی

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی

نمایش رقاصِ های متن به قندِ تجربی

با تاب کمر و طَرب پشت نقاب مردمی

در آ به رقص ، هنجار مَسخ

با سلاح قِر و قَمیش ، غیض دو قبضه غمزه (با چشم اشاره کردن)

گریونه قلم از این همه بذله (شوخی)

ذکر مصیبت زیر لبِ افتاده به قهقهه

مثل تموم عالم ، حال منم خرابه

روان گردان نازِ شصتت ، پنجم از گشنگی ستون فُقرا

دیوار چهارم ریخت روی صُفوف شُعرا

از خط مقدم میگن توو عُموم صحبتا

ولی ما همچنان منتظر خُروش ضُعفائیم

میلولی و مَلولی (افسرده) با مدارا بی مداوا

سور ثور صور با سین ث و صاد

چه فرقی داره وقتی اور مونده بی ملاقات

جعبه ی سیاه پیشنهاد و نقد مونده بی سوالات

قلم به مُزدای طناز شُعاری

گرفتار بلغورِ جوابِ سوالی

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی

قلم به مُزدای طناز شُعاری

گرفتار بلغورِ جوابِ سوالی

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی

هر شب میری تا نصف اَشهد

منتظر به قدرت رسیدن خدایِ جدیدی هر شب

هزار هزار آواز به زارُ به خون غلتیده

میزنن رگ گُلای تزئینی هه

شجره نامه ها توو غُربت ریشه خشک میکنن

من أ تیکه پاره های سُرفه ی عُشاق چند رنگ

میرقصونم قلم رو ، تا بسازم قلم رو

مثل تموم عالم ، حال قلم خرابه

نویسنده ناز شصتت ، دست رو دستِ

آهنگ عزا پخشِ بی مرام ، قِسطی بریز شیر بها

همیشه گفتن پیر ترا که بی سواد میگه از دیدناشُ

بی جواب رها میکنه مسئله رو ، دیدم میگما

واژه رو باید شُست جور دیگه باید گفت

زوزه بکش از خوشحالی مهندس

شیهه (فریاد اسب) باش توو گلو گَه یونجه زار تا رسمت کنه محصص

مثل تموم عالم ، حال منم خرابه

قلم به مُزدای طناز شُعاری

گرفتار بلغورِ جوابِ سوالی

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی

قلم به مُزدای طناز شُعاری

گرفتار بلغورِ جوابِ سوالی

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی

ملی ، صفیر ، (سعید) دهقان

پشت نقاب فُکاهی قایم شدن در حال رقصیدن

هیچی واسه از دست دادن ندارن

تا یه جنگل خشکی میگیریم زیرت کبریت

همه ـَش فُکاهی ، همه ـَش فُکاهی