Kaj

SunBoy
5 years ago 759K 23K

کج 

ورس ۱

جیره بندی کنین سهم‌پایینارو 

بگیرین لقمه رو درشت تر

اصلا باکتون نباشه 

یه سری ادما تشنه و گرسنن

ارث پدرته نوش بخور

بزن یه تگری روش تپل

هرکیم شاکی و معترض

بزن دور از چشم همه گوش ببر

بم بگو چیه بدترین نوع جنایت

ادم کشی دزدی یا شرارت 

نکن این یه بار جلوفهمیدن سماجت

جوابمو بده اگه داری هوش و ذکاوت

میتونه کنه بین ماها اندیشه دلالت 

تف به کتاب قانون و زنده باد درایت

این بیماری سرایت کرد بدون جراحت

با لباس عدالت و سلاح روایت 

تو این جامعه که دید و بینشته بکارت

نذا ببرن یقین و باورتُ به غارت

تو خلا دانشته که میکنن تجارت

خودشون تو عمارت و سهم توئه فلاکت

خواهشا دم نزن از تعادل 

کردی تو میراثمو چپاول

الحق ک صیاد کلاشی میگیری

ماهی از این اب پر تلاطم

میدین جهت ب شاخه ها تاکه ترن

ساقه رو میزنین ساده قلم 

درخت کج قصه ک شکوفشم 

پینه رو دستای کارگرن

حرف برا گفتن داره زبونی ک میره زیر تیغ

ترس و تو مشتت له کن فک کن چیره شو به تیرگیت

اره منم محرک مغزت سمت اندیشه 

تو تلاشم که وا کنم تو ذهن تو یه دریچه 

من اومدم ب پا کنم یه انقلاب و رویه 

که پاک کنم ردپای سیستمُ تو مسیرت 

که شاید باشه با افکارو عقایدت قرینه

ولی میتونه باشه واس ازادی یه حرکت  پدیده

 

ورس ۲

 

 

 

 

کی میدونه که  خالق بزرگ‌ترین بت 

روزی روزگاری بت شکن بود

یااون ابلیس ‌که قصم به دشمنیم خورد

ی زمانی فرشته پاک خداوند بود

شستن مغزارو ولی دل ک نوشت 

ما فروختیم عقل ب ملک بهشت

 ابله دل قرص به اخرتو 

دانا که دم نمیزد از استرسش

میکارن توی مغز  تو  حس گناه

بخشش ی پیروی هست قلقش 

ساختن معبدی از خون و صلا 

کاشتن توی قلبتو عشق بهش

ببین از اینجا  به بعد بازی دیگه باریکه 

درست مثه اواخر فیلم تایتانیکه 

اشتباه ناخدا میده برباد 

سرنوشت کشتی به سمت راهی تاریکه 

طبقه زیر قشر ضعیف و پیر 

کار میکنن که فقط کنن شیکمرو سیر

از پسماند طعام طبقات بالا

دست و پای پینه بسته تیره تر از قیر

بیا بالاتر طبقات وسط وحشت 

کمتر میشه ولی خون دل بچش 

از چشم گفتن پدری که رعیت هست مرد

خسته از بله چشم حتما

بیا بالاتر ببین ساخته مقر 

یه بهشت و با رانت ورباو ُ دغل

مثه باغی که هر فصل میده ثمر

از شیر پرنده تا جون بشر